-
dance with you
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 23:55
-
یلدا
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 20:26
+ تابلو رنگ روغن تو سایز 70x50 که الی عزیزم واسم کشیده . دستت گلت درد نکنه مرسی خیلی زییییییییاد اولش زده بودمش به دیوار ولی تو چشم نبود . الان گذاشتمش تو سه کنج اتاقم ، به محض اینکه وارد می شی می بینش ! خیلی دوستش دارم تابلو رو . به قول خود الی خیلی دوستم میادش !! ماشاا... بزنم به تخته خیلی خوب داره تو نقاشی پیشرفت...
-
ایمیل میترا
شنبه 27 آذرماه سال 1389 20:56
باورم بکن ... منی که نشسته تو غربتم برای تو کل زندگیم ... میسوزه مثل جهنم همه به پای تو میسوزه مثل جهنم همه به پای تو به پای تو ... + عکس میترای گلم با یه گربه ! + به میتی می گم آهان چشم منو دور دیدی گربه بغل کردی هان !! میگه به جون خرمالو مال دوستم بود مال من نیست ! طفلی می دونه من گربه دوست ندارم ولی تا دلت بخواد سگ...
-
انتظار
دوشنبه 15 آذرماه سال 1389 20:58
من همون درخت سبزم که شده نزدیک مردن توی انتظار و تردید میون رفتن و موندن من و قلب بی قرارم می مونه غمت کنارم دارم از نفس می افتم دیگه چاره ای ندارم ...
-
جناب !!!
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 20:29
خب امروز یه عکس با لباسای فعلی سربازیمون براتون گذاشتم ، با مقادیری توضیحات . ابتدا به اتفاق هم عکس رو می بینیم و سپس آن را تحلیل نموده و آویزه ی گوش خود می نمائیم من نفر وسط (مشهور به جناب ! ) ، دوستم سمت چپ و یکی از پسرای تازه وارد سمت راست مشغول خوردن بربری و چایی هستیم ! ببینید این خیلی مهمه ، چون بالاخره باید جون...
-
تله پاتی ...
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 00:21
خب من مریض شدم از اون مریضی های پدر مادر دار اصل ژاپنی ... پریروز فرشته زنگ زد حالمو بپرسه (دستش درد نکنه my best friend ) و گفتش به میترا بگو مریض شدی . منم گفتم اگه بگم طفلک آروم و قرارش به هم می ریزه و زنگ می زنه و خلاصه باعث زحمتش می شم و از درس و مشق می افته ! فرشته هم می گه خوب تو نقش بابا غرق شدم ! yes baby I'm...
-
دنیا
جمعه 30 مهرماه سال 1389 20:44
هیچ وقت سعی نکن کسی رو مال خودت بکنی . چرا که به محض اینکه اون احساس کنه داری دورش حصار می کشی و هی نگرانی که مبادا بهت خیانت کنه ، آخرش حصار تورو در هم می شکنه و میره. آدمیزاد نسبت به هرچیزی که ازش منع میشه حریص تر می شه . سعی کن به طرف مقابلت "اعتماد" کنی. مطمئن باش ، اگه تو بهش اعتماد نداشته باشی اون هم...
-
تو خورشید منی ...
سهشنبه 13 مهرماه سال 1389 01:10
بلندی موی سیاهت شب یلدا اشکای تو به پاکی آب چشمه هاست سپیدی سینه ی تو برف زمستون چشمای آبی تو مثل دریاست من از شروع شب در انتظار تو تو یار پاک و من همیشه یار تو بیرون داره میاد شب از تو خونه ها تو خورشید منی تو هم بیرون بیا این آهنگه رو همیشه به یاد میتی گوش میدم (به قول fefer میتی دختر بابا ! ) هر چند fefer این آهنگه...
-
اتاق آبی
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 21:23
در کناری از خانه ی من ٬ اتاقی است سرد و آبی تخت و گیتار کهنه ی من ٬ عکس یک زن به دیواری زنی زیبا روی و خندان ٬ یار من بود او دورانی حالا من ماندم و من ٬ گیتاری و سیگار و تنهایی عشق من رفت به تن خاک ٬ طعم شب نیست جز بیداری ای عکس خندان بشنو از من ٬ خواهمت دید روزگاری توی روزای تنهاییم فقط تو هستی ... میترای عزیزم ......
-
آدما
جمعه 2 مهرماه سال 1389 11:34
یه دوست جدیدی دارم که تازه اومده پادگان ما ، توی اتاق ما هم هست . حدود یک ماهی هست که اومده پیش ما و چند روز پیش داشت باهام حرف می زد. خیلی خسته و له و لورده بود ، می گفت چهار سال یه دختری رو می شناخته ، 3 سال دوست بودن 1 سال هم نامزد بودن. می گفت وقتی اومدم آموزشی دختره کلاً دیگه بهم محل نمی داد و کلاً زنگ می زدم...
-
سیم از جنس انرژی
دوشنبه 29 شهریورماه سال 1389 22:17
وقتی با کسی رابطه عاطفی داری یه سیم از جنس انرژی از دل تو به دل اون وصل می شه (دل به دل راه داره) اگه احساس عشق داشته باشی ، اون می فهمه اگه بهش اعتماد داشته باشی ، اون می فهمه اگه بهش بی اعتماد باشی ، اون می فهمه اگه باهاش با صداقت و وفادار باشی ، اون می فهمه اگه بهش خیانت کنی ، اون می فهمه هر کاری هم که در حقش بکنی...
-
معصومیت
جمعه 19 شهریورماه سال 1389 14:28
دیروز یکی از دوستای خوبم اس ام اس زده بود ، از میترا پرسیده بود . منم گفتم 3 روزه که رفته . گفتش غمت نمیاد حالا که رفته ؟! منم گفتم مگه میشه غمم نیاد ! قول داده بودم تو وبلاگم بنویسم و امروز اومدم که بنویسم : خلاصـــــه اینطوری شد که یه روزی از روزهای خدا ، من مثل همیشه کفشهامو به پا کردم و داشتم می رفتم سر قرار....
-
2re ham bashim
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 19:59
اگه به کسی نیاز داری که پیشت باشه اگه آغوشی نیاز داری که بهش تکیه بدی تو تنها نیستی تو تنها نیستی همه همینو می خوان همه به یه کسی نیاز دارن اما هیچوقت هیچکس نیست اما هیچوقت هیچکس نیست اما هیچوقت هیچکس نیست + در کل ، هر کسی اگه فقط از خودش انتظار داشته باشه همیشه پیشرفت و رو به جلو رفتن پدید میاد . انتظار از دیگران...
-
من و شهرام
سهشنبه 2 شهریورماه سال 1389 22:57
من و شهرام وقتی با هم هستیم اصولاً هیچ چیز در دنیا جدی نیست و می شه گفت که انقدر می خندیم که خنده دونیمون آسیب می بینه . تصویری که در زیر مشاهده می کنید ، تصویر من و شهرام در حال بالا رفتن از کولکچاله . توضیحات رو بعد از مشاهده بهتون می دم : توضیحات : تی شرت سفیده منم - شلوار آبیه شهرامه . این عکس در حال بالا رفتن از...
-
افسانه ی طرقه
جمعه 29 مردادماه سال 1389 00:44
طرقه یه پرنده است که روزی عاشق خورشید می شه و می خواد که به طرفش پرواز کنه و خورشید رو ببوسه . او نمی دونسته که چطور باید این کارو کرد و شروع می کنه به پرس و جو و به این می رسه که برای رسیدن به خورشید باید هزار تا اسم از اسمای خداوند رو بدونه و مادامی که پرواز می کنه این اسامی رو بگه تا تعادلش حفظ بشه . اون شروع به...
-
ماه روشن
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 00:28
اومدی مثل یه رویا تو شبای بی ستاره ام نرو دیگه ماه روشن تا ابد بمون کنارم تو شدی دار و ندارم شدی مرهم واسه دردام به تماشات که نشستم شده بودی همه دنیام - ببین من که فکرم به جایی قد نمی ده چی کار کنم برات . ولی فول می دم اومدی سعی کنم حسابی بهت خوش بگذره این دفعه . - همیشه خوش می گذشته. ایندفعه هم میگذره دیگه ! - واقعنگ...
-
درمان
پنجشنبه 3 تیرماه سال 1389 19:18
بوی عیدی بوی توت بوی کاغذ رنگی بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو بوی یاس جانماز ترمه ی مادربزرگ با اینا زمستونو سر می کنم با اینا خستگی مو در می کنم " گرگ برای گرگ بودن باید که تنها باشه ، هیچ چیز تقصیر تو نیست ... طبیعت تو اینطوریه ... تو نمی تونی که یک نفر رو دائم در زندگی خودت جا بدی ... این نه خوبه نه بد ، تو...
-
گل و گلابی
دوشنبه 31 خردادماه سال 1389 00:04
عکس اول مربوط به گلیه که پریروز از دوست گلم هدیه گرفتم : این عکسم مربوط به خانم گلابی که سرشو گذاشته رو پای گوسفند زردم : + خیلی مرسی از دوست گلم . خودت گل بودی گل چرا اوردی + داداشم جمعه اینجا بود می گفت این شیکم که تپه تپه میاد جلو گرم گرم می ره عقبا !!! حواست به خودت باشه که لب مرزی + من دو تا تابلو خریدم بزنم به...
-
طلوع
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 00:16
با امشب شد سه سال ، سه سال از رفتن تو گذشت توی این سه سال من خیلی درد کشیدم خیلی غصه خوردم خیلی زخم زبون شنیدم ... زخم زبون ... دردش تا اعماق روحمو می سوزند... خیلی تو خودم ریختم ... منت نیست بهار ، خواستم بدونی اونقدرا بی غیرت نبودم که به این راحتیا چشم به رفتن تو ببندم ... بهار دیگه جیمی جونی نداره که واسه غصه خوردن...
-
این چند روز
جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 19:28
با یکی از رفقای گلم داشتم حرف می زدم ، می گفت که زندگی براش یکنواخت شده ، از سر کار به خونه و از خونه به سر کار ... مال منم همینطور شده . از خونه به پادگان از پادگان به خونه . می خوام برم مکالمه زمان . الان 10 ماه از خدمتم مونده ، 10 ماه می شه 10 ترم زبان . تو 10 ترم آدم خیلی می تونه سطحش رو بالاتر بکشه . مزایای دیگه...
-
دور هم باشیم
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 03:45
- وقتی که رابطه عاطفی با کسی نداشته باشی از 7 دولت آزادی . از مسئولیت آزادی . از دم دست بودن آزادی . آزادی با هر کسی که دوست داری دوست باشی . آزادی که خودت باشی ، آزادی تنها باشی ، همون چیزی که هستی و اینکه ... برای اینکه خودت باشی هرگز مجبور نیستی به کسی جواب پس بدی ... - امروز داشتم با میترا در مورد اسم حرف می زدم....
-
چند کلمه با خدا
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 23:56
برای خواننده های وبلاگ : احساس دل سوختن و ترحم نسبت به کسی ، بزرگترین خیانتی است که آدم می تونه در حق اون شخص بکنه ... نه من نیازی به دلسوزی دارم نه بهاره ... حتی اگه در حال مردن هم باشم صورتمو یه جوری سرخ نگه خواهم داشت ! اون روز توی پارک روی صندلی کنار من نشسته بود . من لم داده بودم به صندلی و اون می خواست باهام حرف...
-
چگونه ؟
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 00:28
عکس زیر نشون می ده که احتمال مردن من تو موقعیت های مختلف چقدره ! یه سایت پیدا کردم که یه تست ازتون می گیره و طبق اون تست پیش بینی می کنه که چجوری می میرید !!! قوی ترین نتیجه تو تست من اینه که من موقع خواب می میرم خیلی تست دقیقیه چون من اکثر مواقع خوابم !! نتیجه دوم اینه که من موقع نجات دادن جون کسی می میرم !! حالا اون...
-
عشق
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 23:44
تو یه لحظه دل به یاد تو می افته و قطره ای اشک از چشم ها سرازیر می شه دل هوس روز می کنه ... روز الست ... تو بالای تپه ایستادی و با لبخندی مهربون به من لبخند می زنی ...من این پایین ... لبخندی مهربون و من گریون چقدر دلم می خواست منم در آغوش بکشی مثل کودکی گریونم که لبخند مهربون مادر رو می بینه ولی نمی ذارن که به آغوشش...
-
اگر ...
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 21:53
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقـــــــان ریزد من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم + تازگی ها به وجود خداوند در درون خود انسانها معتقد شدم . شاید دارم معتقد می شم. + نمی دونم چرا قبلاْ ها یه حسی بهم می گفت که تو جزو اون آدم های حمایتگر هستی ، تا حمایتخواه :)
-
خورشید بودن
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1388 23:10
بگذار تو را به دور دست ها ببرم تو همانند روز اول نوروز شیرینی ... بگذار تو را به دور دست ها ببرم تو همانند روز اول نوروز شیرینی ... درد هایت را با کمی عشق مبادله کن هرکجا که هستی ، هر کجا که هستی درد هایت را با کمی عشق مبادله کن هرکجا که هستی ، هر کجا که هستی به دنبال نور مباش ، خودت خورشید باش نور را به همه جا منتشر...
-
خوب
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1388 23:29
خوب هر آن چیزی است که من را به تو نزدیک می کند نزدیک شدن به تو دلم را گرم می کند و هرچه نزدیکتر ، گرمتر ای کاش که فاصله مان لحظه لحظه کمتر شود و دلم گرمتر و گرمتر در پایان در عشق آتشین تو بسوزیم و نابود شویم ... + جان لیلی ... من رو هم به خودت نزدیک کن ...
-
برای تو
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 23:28
برای تو می نویسم ، برای خود تو می دونم وقتی اینو می خونی پشت کامپیوترت تو شرکت نشستی و احتمالاْ وقت آزاد پیدا کردی و اومدی به وبلاگم سر زدی ... شاید الان به خاطر کار زیاد گردن یا کمرت درد گرفته باشه ... این چیزیه که من خیلی نگرانشم ، اما یه چیزی ته دلم بهم می گه که تو به قول هایی که می دی وفا می کنی ... یه چیزی بهم...
-
سلیمان و مور
شنبه 1 اسفندماه سال 1388 21:49
مورچه برای سلیمان ران ملخ را پیشکش می برد سلیمان به ران ملخ نیازی نداشت و ران ملخ اصلاً به کارش نمی آمد اما ران ملخ برای مورچه بسیار ارزشمند بود در اصل مورچه با ارزشترین دارائی اش را به سلیمان هدیه کرد شهید ، عاشقی است که تنها دارائی با ارزشش جان اوست و جان خود را به پیشگاه جان لیلی پیشکش می کند شهید شدن کشته شدن در...
-
دو قسمتی
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 21:04
من با زخم زبون ها رفیــــــــقم مرهم بذار با حرفات رو زخم عمیقم تنها بودن یه کابوس شومه عزیزم کار دل نباشی تمومه عزیـــــزم + رسما ، وقتی دلم از آدما میگیره به تو پناه میارم ... تو تنها کسی هستی که وقتی پیشت میام با آغوش و گرم و بازت منو می پذیری ... با همون لبخند همیشگی که از لبخند مادر برای کودک گریانش مهربون تره...