گرگ

مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است

گرگ

مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است

دل

پشت این پنجره ها دل می گیره
غم و غصه ی دلو تو می دونی

وقتی از بخت خودم حرف می زنم
چشام اشک بارون می شه تو می دونی

عمریه غم تو دلم زندونیه
دل من زندون داره تو می دونی

هر چی بهش می گم تو آزادی دیگه
می گه من دوستت دارم تو می دونی


- برای عزیزترینم ... میترای گلم ... رفیق ترینم ... دو روز تا اومدنت مونده و دو روز برام دو سال می گذره ... شاید اینجارو قبل از اومدنت بخونی ... شاید ایران باشی و بخونی ... تقدیم به تو که می دونی ... لحظه های باهم بودن ما هم تو راهه ... این روزا روزای خوبی نیست ... اما اینم می گذره ... میترای صخره ها ... ... ... دلم تنگ بهاره شده ... چرا با ما اینطوری کرد ... میترای صخره ها ... ما باهم خواهیم رفت ... ... ... یه روزی ... یه جایی ... من و تو و بهار ... هر سه همو خواهیم دید ... دوباره ... میترای لحظه هام ... این دو روز قراره دو سال بگذره ... ... ... از حالا دلم تپش دیدنت رو گرفته ... رفیق ترینم ... سنگ صبور غم هام ... ... ... میترای لحظه هام ... ... ...

عذرا ...

امروز روز ملاقات بود ... بار اول بود که آقا رو می دیدم ... اما خانم رو چند بار دیده بودم ... خیلی شکسته شده بود ... اندوه رو می تونستی تو قلبش احساس کنی ... چقدر واسه من سخت بود که اونجا بشینم ... از چیزی باهات حرف بزنن که هر کلمه اش دونه دونه بافت های احساسی ات رو مرتعش می کنه ... بی اختیار اشکم می اومد ... نمی شه نمی شه نمی شه ...

اونها رو دوباره می بینم ... اگه ملاقات بعدی آخرین ملاقات باشه خودم دوباره درخواست ملاقات می دم ... ای کاش بتونم کمک کنم ... اگه اونا خواسته مو قبول کنن من می خوام که کمک کنم ... خدایا من گیج موندم ... ای کاش بتونم کمکی بکنم ... هیچی نمی دونم ... هیچی نمی دونم ... خدایا چهره هاشون تو ذهنم مونده ... حرف هاشون ... تن صداشون ... خدایا من نمی تونم زیر بار خواسته شون برم ... خدایا اگه زیر بارش برم من خورد می شم ... دیگه له می شم ... می دونم که دیگه نمی تونم بلند شم ... خدایا نذار خواسته ی اونا بر آورده شه ... خدایا کمکم کن بهشون کمک کنم ... خدایا تنهام نذار ... خدایا من عذاب وجدان دارم ...

میترای گلم چه خوبه که داری میای ... تو سناریوی زندگی من تو همیشه یه نقش داری ... همیشه سنگ صبورم ... رفیق ترینم ... ای کاش تو بیای و بتونی اونارو متقاعد بکنی ... ای کاش زودتر این روزا بگذرن و تو بیای ... دلم آغوش تورو می خواد ... خدایا من مستحقش نیستم ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ...

میترای صخره ها

دیشب دوباره تلفنم زنگ خورد و شماره نداشت . زده بود Private . معمولا وقتی اینطوری تلفنم زنگ می خورد یا سمیه می تونست پشت خط باشه یا میترا .


- الو ؟ ( مکث کردم تا صدام به اونور برسه . می دونستم تلفن از خارج کشوره )

- سلام جواد ! منم ! زنگ زدم ازت حالتو بپرسم !


میترا بود ... مکالمه ما دو سه دقیقه طول کشید . دو سه دقیقه ای که هزینه اش برام معلوم و ملموسه . مکالمه ای که می تونست بدون هیچ هزینه ای با اینترنت انجام شه ... یه آدم تو شرایط من ، یه آدم تو شرایط میترا ... نمی دونم چرا بعضی از آدما خیلی خوبن . هنوز که هنوزه هیچ دلیلی نمی تونم پیدا کنم ، واسه کارایی که میترا در حقم کرد ، سال گذشته . انسانیت ، دوستی ، ایثار ، هرچی که اسمشو می ذاری ... برای من خیلی عزیز و ارزشمنده ... و هنوزم ، میترا ...


برای میترای عزیز : دلم برای دیدنت یه ذره شده . از پارسال تا حالا . وقتی فکرشو می کنم که به اومدنت چیزی نمونده ... دلم خیلی شاد می شه ... ممنونم از اینکه حضور داری ... میترای صخره ها ... رفیق ترین من ...