اگه به کسی نیاز داری که پیشت باشه
اگه آغوشی نیاز داری که بهش تکیه بدی
تو تنها نیستی
تو تنها نیستی
همه همینو می خوان
همه به یه کسی نیاز دارن
اما هیچوقت هیچکس نیست
اما هیچوقت هیچکس نیست
اما هیچوقت هیچکس نیست
+ در کل ، هر کسی اگه فقط از خودش انتظار داشته باشه همیشه پیشرفت و رو به جلو رفتن پدید میاد . انتظار از دیگران همیشه باعث رکود و اعصاب خوردی می شه .
+ چهارشنبه مسعود بهم زنگولیده بود که پنجشنبه برم پیشش ، یه پروژه برداشته بود می گفت می خواد یه جاهاییش رو تغییر بده ولی نمی خواد خیلی تو دیتابیس تغییر اعمال کنه . منم رفتم پیشش ، مسعود رفت پایین و برگرده که یکی چشمامو با دست گرفت :
- اگه گفتی من کیم ؟!
- (صورتش رو لمس کردم و دست بردم توی موهاش ) : ریش و سیبیل که نداری ، موهاتم فرفرییییه . فکر کنم اول اسمت میتراس !
- سلللللللام
- .... .... .... .....
هیچوقت اینطوری غافلگیر نشده بودم
طرقه یه پرنده است که روزی عاشق خورشید می شه و می خواد که به طرفش پرواز کنه و خورشید رو ببوسه . او نمی دونسته که چطور باید این کارو کرد و شروع می کنه به پرس و جو و به این می رسه که برای رسیدن به خورشید باید هزار تا اسم از اسمای خداوند رو بدونه و مادامی که پرواز می کنه این اسامی رو بگه تا تعادلش حفظ بشه .
اون شروع به پرواز می کنه و بالا می ره . بالا ، بالا و بالاتر ... نزدیک خورشید می شه و تعادلش کم کم به هم می خوره . میاد هزارمین اسم خداوند رو به زبون بیاره و به عشقش ، خورشید ، برسه و اون رو ببوسه اما اسم هزارم از یادش می ره ... توی لحظه های آخر فقط یک چیز به ذهنش میاد ، یه تصمیم ، که آیا برگردم یا که ادامه بدم ... دلش بر عقلش غلبه می کنه و راهش رو ادامه می ده اما اسم هزارم یادش رفته بوده و در نهایت تعادلش به هم می خوره و گرمای خورشید اون رو جزغاله می کنه و او می سوزه و فنا می شه ... عشق واقعی هرگز رسیدنی نداره ... در عشق واقعی باید فنا شد ... جان لیلی خوشا فنا شدن در تو
اومدی مثل یه رویا
تو شبای بی ستاره ام
نرو دیگه ماه روشن
تا ابد بمون کنارم
تو شدی دار و ندارم
شدی مرهم واسه دردام
به تماشات که نشستم
شده بودی همه دنیام
- همیشه خوش می گذشته. ایندفعه هم میگذره دیگه !
- واقعنگ ؟
- آره . من دلم بابا هوس کرده! ایندفعه باید یه روز بابای من شی بریم واسم عروسک بخری.
- چسب !
دیوونگی هم عالمیه ... چند وقت دیگه میترا میاد و قراره من بابا شم