گرگ

مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است

گرگ

مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است

عذرا ...

امروز روز ملاقات بود ... بار اول بود که آقا رو می دیدم ... اما خانم رو چند بار دیده بودم ... خیلی شکسته شده بود ... اندوه رو می تونستی تو قلبش احساس کنی ... چقدر واسه من سخت بود که اونجا بشینم ... از چیزی باهات حرف بزنن که هر کلمه اش دونه دونه بافت های احساسی ات رو مرتعش می کنه ... بی اختیار اشکم می اومد ... نمی شه نمی شه نمی شه ...

اونها رو دوباره می بینم ... اگه ملاقات بعدی آخرین ملاقات باشه خودم دوباره درخواست ملاقات می دم ... ای کاش بتونم کمک کنم ... اگه اونا خواسته مو قبول کنن من می خوام که کمک کنم ... خدایا من گیج موندم ... ای کاش بتونم کمکی بکنم ... هیچی نمی دونم ... هیچی نمی دونم ... خدایا چهره هاشون تو ذهنم مونده ... حرف هاشون ... تن صداشون ... خدایا من نمی تونم زیر بار خواسته شون برم ... خدایا اگه زیر بارش برم من خورد می شم ... دیگه له می شم ... می دونم که دیگه نمی تونم بلند شم ... خدایا نذار خواسته ی اونا بر آورده شه ... خدایا کمکم کن بهشون کمک کنم ... خدایا تنهام نذار ... خدایا من عذاب وجدان دارم ...

میترای گلم چه خوبه که داری میای ... تو سناریوی زندگی من تو همیشه یه نقش داری ... همیشه سنگ صبورم ... رفیق ترینم ... ای کاش تو بیای و بتونی اونارو متقاعد بکنی ... ای کاش زودتر این روزا بگذرن و تو بیای ... دلم آغوش تورو می خواد ... خدایا من مستحقش نیستم ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ... خدایا تنهام نذار ...